ابی تر از انیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقسیر کسی نیست تا اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش
خش برگها را احساس کردی
هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش
دیدی
برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از
ته قلب خود بگو:
یادت بخیر
ای تک سوار قلب من برای همیشه ....
دلم میخواهد کوچه های دلتنگی
تا در دنیا حسرت و غمی نباشد
که تو را اندوهناک ببینم
چرا که من و دل در کوچه های دلتنگی
و غربت سالها قدم زده ایم تا تو را یافته ام