نمانده فاصله از چشم های تو تا من
ببین تو خیره در آیینه ام شدی یا من
به لطف چشم تو فصل پرنده نزدیک است
به چشم شاعر چشم انتظار،حتا من
برای دیدن زیباترین منظره ها
همیشه نوبت همسایه بود ، حالا من
چه چشمهای قشنگی ! خدا به خیر کند
دچار این همه زیبایی تو تنها من
شروع وسوسه در ذهن خام آدم : تو
نیازمند همین حیله های حوا : من
به اوج بوسه و لبخند و شعر خواهی رفت
تو می روی و خدا شاهد است اما من
فقط سلام مرا پاسخی مطمئن ترباش
جواب مساله ی عشق و نان و گل با من