یک شبی مجنون نمازش راشکست / بی وضو درکوچه لیلی نشست
عشق آنشب مست مستش کرده بود/ گفت یارب ازچه خوارم کرده ای
برصلیب عشق دارم کرده ای / خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگرنیستم / این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم / دررگت پیدا و پنهانت منم
سالها باجورلیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی
...
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را نداشته باشد
تندیس زیبایی نخواهد شد
از زخم تیشه خسته نمی شوم
چرا که وجودم شایسته تندیس است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما گذشتیم و گذشت آنچه که با ما کردی ، تو بمان بادگران وای به حال دیگران
...
چه راه دور بی پایان
چه پای لنگ
نفس با خستگی در جنگ
من با خویش
پا با سنگ
چه راه دور
چه پای لنگ
( شاملو)
.
روز 29اردیبهشت واسه من یه روزه خییییییییییلی بزرگه آخه تو این روز عشق من متولد میشه ..
بهش تبریک میگم ......
امیدوارم همیشه و همه جا موفق و شاد باشه و به همه آرزوهای خودش برسه
خیییییییییییییییییلی دوسش دارم اونقدر که با هیچ خطی و هیچ جا نمیشه نوشت ....
اونقدر که حاضرم به خاطرش جون بدم ....
ولی الان مدتی که بد جوری ساز مخالف میزنه .....
به هر حال لیلی جان
.............. تولدت مبارک
...............
این وبلاگ به خاطر عشق به تو تاسیس شد و تا آخرش هم به یاد تو باقی میمونه ...
امیدوارم بتونم با نبود تو باز هم آپدیت کنم .....
به امید روزای خوش زندگی واسه لیلی عزیزم
البته الان خوشبخت تر از اونموقع ها هستم و دیگه ......
شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است
دلش از غصه حزین بود و غمین
حال من می گو یم
زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست
که نشد بال زدو پرواز کرد
زندگی اجبار نیست
زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است
تو عبور خواهی کرد
از همان پنجره ها
با همان بال و پر پروانه
به همان زیبایی
به همان آسانی
زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست
زندگی آسان است
بی نهایت باید شد تا آن را یا فت
زندگی ساده تر از امواج است
پس بیا تا بپریم
وتا شبنم آرامش صبح
تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم
تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم