سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع، حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]

مرا دوست بدار اندک ولی طولانی

 
 
آنگاه...(جمعه 90 اردیبهشت 30 ساعت 12:6 عصر )

 

آنگاه که غرور کسی را له میکنی...

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی.....

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی.....

آنگاه که بنده ای را نا دیده می انگاری....

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خورد شدن غرورش را نشنوی....

آنگاه که خدا را میبینی....

...خدا را...


ولی بنده ی خدا را نادیده می گیری....

می خواهم بدانم

دستانت را به سوی کدام آسمان دراز میکنی تا

 برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ ؟ ؟ ؟

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز



 
دلنوشته هایم(جمعه 90 اردیبهشت 30 ساعت 12:6 عصر )

 

شک.....!

دو حرف است ، اما،،،، می میراند

شک شاید ابتدای شکست است

شاید ته مانده ی اشک....شک دارم

من که غیر تو و تو

یکی سفید ویکی سیاه ،،، مگر کسی را هم دارم؟

تو که نوشته می شوی و تو که نشان می دهی نوشته ام را...

پر است چشمان همه از شک

مشکوکند....

به حتی قلمم ،،،، به خط خطی های کاغذهایم

پس کاش میشد بد شد حالا که بد می بینندم

اصلا کاش میشد بمیرم از همین دردی که دیده نمیشود

اما...هستم،اینجایی که نفس می کشی،اینجایی که نفس می کشم

کمرنگ اما عمیق

عمیق،چون میترسم از دنیایی که هنوز آماده اش نیستم

ترس از خاک شدن...

تازه آماده شده ام برای زندگی در دنیایی که تازه یافتمش ،،،لمسش کرده ام

"اشتباهی که اتفاقی شد...شاید هر برعکس!  "...این است تمام سرنوشت من

 " N.CR "

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

 



 
آهای خدا...(جمعه 90 اردیبهشت 30 ساعت 12:6 عصر )

  مینویسم تا بدانی دوریت با من چه کرد....!!!!

 

 

بیا وقتی برای عشق،هورا می کشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت،گاز اشک آور بیاندازیم

بیا با خود بیاندیشیم

اگریک روز تمام جاده های عشق را بستند؛

اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید؛

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد؛

اگر یک شب شقایق مرد؛

تکلیف دل ما چیست؟

و من احساس سرخی می کنم چندیست

و من از چند شبنم پیش در خوابم

نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق،دلهاشان نمی لرزد؟

چرا بعضی نمی دانند که این دنیا

به تار موی یک عاشق نمی ارزد؟

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است

و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست؟

و گویی میوه اخلاصشان کال است

چرا شغل شریف و رایج این عصر رجالیست؟

چرا در اقتصادِ راکدِ احساسِ این مکاره بازاران

صداقت نیز دلالیست؟
 

 
چی بگم آخه...
چیزی ندارم دیگه که بگم
راه گلوم بسته شده
آهای خدا صدامو نمیشنوی؟؟
نمیبینیم؟
پس چرا باهام اینجوری میکنی
مگه نمیگن خدا آدم عاشقو دوست داره...!!!
پس...
من که....
 
 


 
نمیخواست...(جمعه 90 اردیبهشت 30 ساعت 12:6 عصر )
خدا مارو برای هم نمیخواست...

فقط میخواست...

نه؟ چی میخواست ...چیزی نخواست واسه ما...هیچی

خودت دیدی دعامون بی اثر بود...

دعام بی اثر بود...

پس خدا چی خواست...؟

میبینم میری و میبینی میرم...

تو وقتی هستی اما دوری از من

نه میشه زنده باشم نه بمیرم....

پس خدا نخواست...

خدا از حسرت ما با خبر بود...

خودش ما رو برای هم نمیخواست...

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟



 
مظلوم ترین عاشق...(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:36 عصر )

ماه نورانی رمضان  بر همگان مبارک باد

یک روز صبح بودا در میان مریدانش نشسته بود که مردی به آن ها نزدیک شد.

پرسید: خدا وجود دارد؟

بودا پاسخ داد : بله ، خدا وجود دارد.

پس از ناهار ، مرد دیگری ظاهر شد.

پرسید خدا وجود دارد؟

بودا پاسخ داد : نه ، خدا وجود  ندارد.

عصر همان روز ، مرد سومی همین پرسش را از بودا کرد،و پاسخ بودا این بود:

باید خودت تصمیم بگیری.

یکی از مریدان گفت : استاد ، این که نابخردانه است. چگونه ممکن است به یک پرسش سه پاسخ متفاوت بدهید؟

بودا پاسخ داد:چون اشخاص متفاوت بودند.

هرکس به شیوه خود به خداوند نزدیک می شود : برخی با قطعیت ، برخی با انکار و برخی با تردید.

                                                                                                    مکتوب (پائولو کوئلیو )

 



<      1   2   3   4   5      >




بازدیدهای امروز: 36  بازدید

بازدیدهای دیروز:26  بازدید

مجموع بازدیدها: 73387  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «