سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]

مرا دوست بدار اندک ولی طولانی

 
 
شعر اعتراض نکردم از برتولت برشت(چهارشنبه 89 مرداد 6 ساعت 5:35 عصر )
پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر کوچکم از من پرسید
پنج وارونه چه معنا دارد؟
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرتزده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو می داد
آن قدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی ، بارش بی وقفه درد
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد؟
راستی ، پنج وارونه چه معنا دارد؟؟؟؟
 


 
چت با خدا در ماه رمضان(چهارشنبه 89 مرداد 6 ساعت 5:35 عصر )
 
جان ما و جــــان آن چشــمان تو

بوسه میخواهـم من از لبـهای تو

بوسه میخواهم که باشم تاسحر

غـرق در افـــکــار و در رؤ یــــای تو

 

 

 


 
نگاه خدا - شعری از فزوغ فرخزاد(چهارشنبه 89 مرداد 6 ساعت 5:33 عصر )
شعری از فزوغ فرخزاد که به بهان? آن نامش را از لیست کتاب شاعران معاصر حذف کردند 

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند،
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم.
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش،
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود،
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا.
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب،
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا.

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع،
بر رویمان ببست به شادی در بهشت.
او می گشاید … او که به لطف و صفای خویش،
گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت.

طوفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست،
کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم.
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست،
زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم.

مائیم … ما که طعنه زاهد شنیده ایم،
مائیم … ما که جامه تقوی دریده ایم؛
زیرا درون جامه بجز پیکر فریب،
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم!

آن آتشی که در دل ما شعله می کشید،
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود؛
دیگر بما که سوخته ایم از شرار عشق،
نام گناهکاره رسوا! نداده بود.

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان،
در گوش هم حکایت عشق مدام ما.
“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
 



 
شعری از احمد شاملو(چهارشنبه 89 مرداد 6 ساعت 5:33 عصر )
 
عاشقان ، سرشکسته گذشتند
شرمسار ِ ترانه های ِ بی هنگام ِ خویش
و کوچه ها ، بی زمزمه ماند و صدای پا.
سربازان شکسته گذشتند
خسته ، بر اسبان تشریح
و لَته های بیرنگ ِ غروری نگون سار 
بر نیزه هایشان.
تو را چه سود 
فخر به فلک برفروختن
هنگامیکه هر غبار ِ راه ِ لعنت شده ، نفرینت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای؟
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رُستن تن میزند
چرا که تو 
تقوای خاک و آب را
هرگز باور نداشتی.
فغان ! که سرگذشت ما
سرود ِ بی اعتقاد ِ سربازان ِ تو بود
که از فتح ِ قلعه ِ روسپیان
بازمی آمدند.
باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد
که مادران ِ سیاه پوش
- داغ داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد -
هنوز از سجاده ها 
سربرنگرفته اند.
 


 
همه چیز آرومه - خداروشکر D:(چهارشنبه 89 مرداد 6 ساعت 5:33 عصر )
همه چیز آرومه تو به من دل بستی این چقدر خوبه که تو کنارم هستی

همه چی آرومه من چقدر خوشحالم پیشم هستی حالا به خودم می بالم

تو به من دل بستی از چشمات معلومه من چقدر خوشبختم همه چی آرومه

تشنه ی چشماتم منو سیرابم منو با لالایی دوباره خوابم کن

بگو این آرامش تا ابد پا بر جاست

حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست

همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم پیشم هستی حالا به خودم می بالم

عاقشم هستی این از چشمات معلومه

همه چیز آرومه تو به من دل بستی این چقدر خوبه که تو کنارم هستی

قصه ها خوابیدن شک نداریدیگه تو  به احساس من

تشنه چشماتم منو سیرابم کن منو با لالایی خوابم کن

بگو که این آرامش تا ابد پا برجاست


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >




بازدیدهای امروز: 21  بازدید

بازدیدهای دیروز:14  بازدید

مجموع بازدیدها: 73043  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «