سلام به دوستای خوشمل خودم امیدوارم حالتون خوب باشه امروز براتون یه داستان عاشقونه گذاشتم که فکر کنم بعضی از شماها اونو شنیده باشین امیدوارم خوشتون بیاد.
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیباترین قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند. مرد جوان، در کمال افتخار، با صدایی بلندتر به تعریف از قلب خود پرداخت. ناگهان پیرمردی جلو جمعیت آمد و گفت:اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست؟ مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند. قلب او با قدرت تمام می تپید، اما پر از زخم بود. قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین آنها شده بود؛ اما آنها به درستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجودداشت که هیچ تکه ای آنها را پر نکرده بود. مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیرمرد چطور ادعا می کند که قلب زیباتری دارد. مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره کرد و خندید و گفت:?تو حتماً شوخی می کنی....قلبت را با قلب من مقایسه کن. قلب تو، تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است.؟ پیرمرد گفت:?درست است، قلب تو سالم به نظر می رسد، اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمی کنم. می دانی، هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده ام؛ من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه بخشیده شده قرار داده ام. اما چون این دو عین هم نبوده اند، گوشه هایی دندانه دندانه در قلبم دارم که برایم عزیزند، چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام. اما آنها چیزی از قلب خود به من نداده اند. اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآورند، اما یادآور عشقی هستند که داشته ام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارها عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام، پر کنند. پس حالا می بینی که زیبایی واقعی چیست؟؟ مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد. در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر می شد به سمت پیرمرد رفت. از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد آن را گرفت و در قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت. مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود. زیرا که عشق، از قلب پیرمرد به قلب او نفوذ کرده بود.
سلامممممم
به دوستای خوبم امروز یه خبر براتون دارم من یه وب جدید زدم با عنوان خاطرات زندگی که هر هفته جمه ها به طور خودکار به روز رسانی میشه مطالبشم فقط در مورد خاطرات شخصی خودمه خوشحال میشم هر هفته جمه ها بهم سر بزنین.
شاید اینطوری بهتر بتونین با شخصیت واقعی من آشنا بشین.امیدوارم هر جمه بهم سر بزنین دیگه فکر نکنم نیازی به دعوت باشه
اینم آدرس وبمwww.deram.loxblog.com
راستی از بعضی از دوستان گله دارم که خبرشونم میکنم ولی اصلا بهم سر نمیزنن آپ هم میکنن خبر نمیدن.
دیگه بیشتر از این سر تونو درد نیارم و اما یه مطلب عاشقونه در آخر....
دل من
که به اندازه ی یک عشق ست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به اواز قناری ها که به اندازه یک پنجره می خوانند.
-----------------------------------------------------
سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
امروز این پستم با پست های دیگم خیلی فرق میکنه امروز من یه پیشنهاد واستون دارم الان اگه آدرس وب منو ببینین با دو اسم می شناسین یعنی هم با این اسم www.djbahmanbbb.mihanblog.com و هم با اسم www.djbahmanbbb.tk می شناسین از مزایای این کار اینه که اولا وبتون تبدیل میشه به یه سایت، دوما وبتون یه اسم جهانی پیدا میکنه،سوما آدرس وبتون کوتاه تر میشه، چهارم این که مطالب وبتون رو با آدرسی زیباتر به دوستاتون معرفی میکنین.
حالا بهتره که بریم سر اصل مطلب اونایی که دلشون میخواد وبشون یه اسم جهانی پیدا کنه من میتونم این کارو براشون انجام بدم البته من این کارو فقط برای دوستایی که تو لیست لینکدونیم هستن انجام میدم.اینم بهتون بگم هیچ تغییری در تنظیمات وبتون انجام نمیشه شما میتونین مثل قبل تنظیمات وبتونو انجام بدین فقط این آدرس وبتونه که تغییر میکنه.
شاید بعضی از دوستان با خودشون فکر کنن که این کار هزینه بر هستش اما این طور نیست من این کارو بدون هیچ هزینه ای انجام میدم.
حالا اونایی که میخوان وبشون یه اسم جهانی داشته باشه بهم اطلاع بده.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
حالا براتون چند تا مطلب عاشقونه میذارم تا نگین عاشقونه نبود
بی پناهم تمام هستی من بند این است از آن روزی که فهمیدم خطایم دگر صبر و قراری در برم نیست
همه امید من برگشتن توست بجز عشقت هوایی در سرم نیست نمی دانی از آن روزی که رفتی همه
روزم چو شب تاریک و تار است سرم زیرپر افسردگی هاست حساب دردهایم بی شمار است همه امید
من بازا که بی تو چو مرغی بال و پر بشکسته مانم همه امید من بخشایش توست بیا ای مهربان آرام
جانم ........
سلامممممم
به دوستای خوبم امروز یه خبر براتون دارم من یه وب جدید زدم با عنوان خاطرات زندگی که هر هفته جمه ها به طور خودکار به روز رسانی میشه مطالبشم فقط در مورد خاطرات شخصی خودمه خوشحال میشم هر هفته جمه ها بهم سر بزنین.
شاید اینطوری بهتر بتونین با شخصیت واقعی من آشنا بشین.امیدوارم هر جمه بهم سر بزنین دیگه فکر نکنم نیازی به دعوت باشه
اینم آدرس وبمwww.deram.loxblog.com
راستی از بعضی از دوستان گله دارم که خبرشونم میکنم ولی اصلا بهم سر نمیزنن آپ هم میکنن خبر نمیدن.
دیگه بیشتر از این سر تونو درد نیارم و اما یه مطلب عاشقونه در آخر....
دل من
که به اندازه ی یک عشق ست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به اواز قناری ها که به اندازه یک پنجره می خوانند.
-----------------------------------------------------
قانون عشق: یک پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد ... و عشق از طرف اون شروع میشه ... تا جایی که زندگیش رو پای عشقش میذاره ... اما دختر باور نمیکنه ... چون یک چیزهایی دیده و شنیده(البته تو ذهنش) ... تا دختر میاد پسر رو باور کنه ، چند سالی طول میکشه و پسر دلسرد و خسته میشه ...میذاره میره ... بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه میره طرفش ... اما پسر رو پیدا نمیکنه ... اینجاست که میگه:کاشکی همون اول عشقش رو باور میکردم و باهاش بد رفتاری نمیکردم ؛ کاشکی ...
اما دیگه خیلی دیر شده ؛پسر همیشه با تمام وجودش دختر رو دوست داشت و به اون عشق میورزید ولی دیگه دیر شده بود و حسرت عشق پسر برای دختر باقی مونده بود
-------------------------------------------------------------------------------
به آسانی میشه در دفترچه تلفن کسی جایی پیدا کرد
ولی به سختی میشه در قلب اون جایی پیدا کرد
به راحتی میشه در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد
ولی به سختی میشه اشتباهات خود را پیدا کرد
به راحتی میشه بدون فکر کردن حرف زد
ولی به سختی میشه زبان رو کنترل کرد
به راحتی میشه کسی رو که دوستش داریم ار خودمون برنجانیم
ولی به سختی میتونیم این رنجش رو جبران کنیم
به راحتی میشه کسی رو بخشید
ولی به سختی میشه از کسی تقاضای بخشش کرد
به راحتی میشه قانونرو تصویب کرد
ولی به سختی میشه به آنها عمل کرد
به راحتی میشه به رویاها فکر کرد
ولی به سختی میشه برای به دست آوردن یک رویا جنگید.
به راحتی میشه دوست داشتن رو به زبان آورد
ولی به سختی میشه آن را نشان داد......