سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفت دانش، فراموشی و تباهی اش، گزارش آن به نا اهل است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مرا دوست بدار اندک ولی طولانی

 
 
مشارکت(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:36 عصر )

          زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست                 هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

          صحنه پیوسته بجاست                                     خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

سپیده دم روز دهم محرم سال 61 هجری

در افق دریاچه ای از خون دیده می شد دو لشگر در مقابل هم موضع گرفتند

سپاه (( حق )) و سپاه (( باطل )) در برابر هم ایستادند و این موضع گیری هنوز هم ادامه دارد

پس هنوز هم تاریخ کربلا آموزنده است و عبرت انگیز و در متن زندگی انسانها است نه در کنار آن، در بستر اجتماع است نه در حاشیه ان .

اهمیت تاریخ زندگی امام حسین (ع) که به صورت یکی از شور انگیز ترین حماسه های تاریخ بشری در آمده است نه تنها از این نظر است که همه ساله نیرومند ترین امواج احساسات میلیونها انسان دوست و علاقه مند را در اطراف خود بر می انگیزد و مراسمی پرشورتر از هر مراسم دیگر بوجود می آورد

بلکه بیشتر از آن نظر است که هیچ گونه عامل و محرک و پشتوانه ای جز عواطف پاک دینی انسانی و معنوی مردم ندارد

 و این تظاهرات پر شکوه که به خاطر بزرگداشت این حادثه تاریخی انجام می گیرد نیازمند هیچگونه تبلیغات و مقدمه چینی و طرح و تشریفات نیست و از این نظر در نوع خود درتاریخ بی نظیر است.

 



 
انتظار...(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:36 عصر )

شنبه 18 فروردین1386

ساعت 9 صبح

مرکز مشاوره ژنتیک تهران

با توجه به بررسی شواهد خانوادگی احتمال 75 درصد خطر معلولیت برای ازدواج فامیلی

گفتی خداحافظ

و یک عمر افسوس برای من...

اما من هنوز هم امید دارم...

سهم من از عشق این نبود

وقتی به راه افتادم چقدر مواظب بودم هر چیز جزئی و بی ارزشی را در پشت مطمئن ترین میله ها بچپانم تا برای استفاده خودم در داخل حجره های مطمئن دور از دستهای دروغ و فریب دست نخورده باقی بماند!

اما تو 

 که در برابر تو جواهرات من ناقابل و بی ارزشند و با ارزش ترین مایه تسلی منی ، اکنون بزرگترین اندوه من شده ای

تو بهترین عزیز ترین ها ، تنها علاقه و دلواپسی من ، رها شده ای تا طعمه و صید هر دزد پست و معمولی گردی.

تو را در هیچ صندوقی قفل نکردم

مگر در صندوقی که در آن نیستی . اگر چه احساس می کنم که در آن هستی

در میان چفت و بست ملایم صندوق سینه ام

که از آنجا می توانی به میل خود هر وقت بخواهی بروی و بیائی

اگر چه می ترسم حتی از آنجا هم ترا بدزدند

زیرا درستکاری و امانت در برابر غنیمتی چنین عزیز و گرانبها دزد از کار در می آید و بدزدی می افتد.

 



 
میلاد گل(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:36 عصر )

استاد می گوید:

اغلب دوست داشتن آسان تر از دوست داشته شدن است.

پذیرفتن کمک و پشتیبانی دیگران را دشوار می یابیم.تلاش های ما برای مستقل جلوه دادن ، دیگران راازفرصت تجلی بخشیدن به عشق شان محروم می کند.

والدین بسیاری به هنگام پیری ، فرزندانشان را از دریافت همان عاطفه و حمایتی که در کودکی دریافت می کردند ، محروم می کنند.

بسیاری از همسران ، به هنگام بلا ، خجالت می کشنداز همسر خود کمک بخواهند.

 بدین ترتیب ، آب های عشق نمی گسترند.

باید حرکت محبت آمیزی دیگری را بپذیرید.باید بگذارید دیگران به شما کمک کنند ، به شما نیروی حرکت بدهند.

اگر این عشق را با خلوص وفروتنی بپذیرید ، می فهمید که عشق نه دادن است و نه گرفتن ...شراکت است.

 



 
نیروی عشق ...(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:34 عصر )

هرچه خاموش شود نورفشان کوکب اوست                        عاشقی مذهب او کرب و بلا مکتب اوست 

ای عشق عزیز نیرویت را تازه کن تا گفته نشود تیزی تو کندتر از اشتها است.

اشتهائی که اگر امروز با غذا دادن و خورانیدن کاهش می یابد فردا زور و نیروی پیشین را می یابد.

پس ای عشق ، تو نیز چنین باش ، اگر امروز چشمان گرسنه ات را پر می کنی ، بحدی که در پری به چشمک زدن می افتند ، فردا دوباره چشم بگشا و بنگر و روح عشق را با کُنی و سردی دائمی مکش.

بگذار این فاصله و دوری حزن انگیر چون اقیانوسی باشد که کرانه را از هم جدا می سازد درمحلی که دو نامزد تازه عهد بسته هر روز به آن کرانه می آیندتا وقتی برگشت عشق را می بینند دیدن آن شیرین تر و با خیر و با برکت تر باشد.

یا این فاصله را زمستانی بخوان که چون پر از اندوه و دلواپسی است استقبال تابستان را سه برابر خواستنی تر و عالی تر می گرداند.

 

                                                     



 
عشق هرگز نمی میرد(پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 ساعت 10:34 عصر )

شنبه 18 فروردین1386

ساعت 9 صبح

مرکز مشاوره ژنتیک تهران

با توجه به بررسی شواهد خانوادگی احتمال 75 درصد خطر معلولیت برای ازدواج فامیلی

گفتی خداحافظ

و یک عمر افسوس برای من...

اما من هنوز هم امید دارم...

سهم من از عشق این نبود

وقتی به راه افتادم چقدر مواظب بودم هر چیز جزئی و بی ارزشی را در پشت مطمئن ترین میله ها بچپانم تا برای استفاده خودم در داخل حجره های مطمئن دور از دستهای دروغ و فریب دست نخورده باقی بماند!

اما تو 

 که در برابر تو جواهرات من ناقابل و بی ارزشند و با ارزش ترین مایه تسلی منی ، اکنون بزرگترین اندوه من شده ای

تو بهترین عزیز ترین ها ، تنها علاقه و دلواپسی من ، رها شده ای تا طعمه و صید هر دزد پست و معمولی گردی.

تو را در هیچ صندوقی قفل نکردم

مگر در صندوقی که در آن نیستی . اگر چه احساس می کنم که در آن هستی

در میان چفت و بست ملایم صندوق سینه ام

که از آنجا می توانی به میل خود هر وقت بخواهی بروی و بیائی

اگر چه می ترسم حتی از آنجا هم ترا بدزدند

زیرا درستکاری و امانت در برابر غنیمتی چنین عزیز و گرانبها دزد از کار در می آید و بدزدی می افتد.

 



<      1   2   3   4   5      >




بازدیدهای امروز: 29  بازدید

بازدیدهای دیروز:26  بازدید

مجموع بازدیدها: 73117  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «